عصر یکی از همین روزها بود.کنار مادر نشسته بودم.چای سبز و بوصراق گرم و تازه.بی هوا گفتم:دیروز سی ساله شدم.
فقط نگاهم کرد.......
گذر عمر و سختی هاش ...
زشت باید دید و انگارید خوب/ زهر باید خورد و انگارید قند
***